فارس/ متن پيش رو در فارس منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
حافظ رستمي/ تصميم مهم آمريکا مبني بر از سرگيري زندگي عادي و بازگشت به کار پس از يک ماه تلاش براي مديريت و جلوگيري از شيوع کرونا، امر بسيار مهمي است که ميتواند عواقب به مراتب بزرگتري در مقايسه با شيوع ويروس کرونا در پي داشته باشد.
مبناي رسيدن به اين تصميم را ميشود دو چيز دانست. اول اينکه نامعلوم بودن وضعيت شيوع کرونا تصميمگيري را بسيار سخت کرده، و از طرفي ادعاهايي مطرح ميشود مبني بر اينکه به زودي به پايان ميرسد و اين تصور اميدوارانه را ايجاد ميکند که امري است قابل مديريت و بدون نياز به توسل به اقدامات حداکثري. از سوي ديگر اما ادعاهاي متضادي هم هست که اين وضع چندين ماه به طول خواهد کشيد و بدون اقدامات حداکثري براي مدت زيادي فقط بدتر خواهد شد و البته تصميم ترامپ براي افزودن سه هفته ديگر به اين محدوديتها در شب گذشته را ميتوان به نوعي اعتراف ضمني به شکست تصور قابل مديريت بودن شيوع ديد.
دومين موضوع مربوط به حتمي ديدن بحران بزرگ اقتصادي در صورت تداوم خانهنشينيها است که عملا به صورت اعتصاب سراسري در جهان درآمده، مخصوصا اينکه به نظر ميرسد که هر دو ابزار معمول آمريکا براي خروج از کساديها و بحرانهاي اقتصادي يعني ابزار بودجهاي و پولي در جلوگيري از تعميق کسادي فعلي و تبديلش به بحراني همه جانبه، ناکام مانده و خود خطر ديگري را ايجاد ساخته که اگر دولت آمريکا در نقش آخرين قرضدهنده، دلار بيش از حدي (که حد آن براي کسي يا به صورت اعلامي معلوم نيست) به بازارها تزريق کند، در شرايطي که توليد در وضع نيمه تعطيل است، تنها دلار را به سمت پرتگاه سقوط ميبرد. مخصوصا که الان نيز هر دو ابزار در سطح بيسابقهاي به کار گرفتهشدهاند و چندين تريليون دلار (در قالب محرک اقتصادي و اعتبارات نظام بانکي) تزريق شده است.
دولت آمريکا به عنوان حافظ منافع صاحبان سرمايه در آمريکا و جهان، تمايل زيادي دارد که شيوع کرونا را امري قابل مديريت ببيند و يا اميدوار است که جلوگيري از بحران و فروپاشي احتمالي سرمايهداري جهاني به قيمت جان چند ده هزار آمريکايي، تبديل به بيثباتي اجتماعي-اقتصادي بزرگ ديگري در آمريکا نشود. به اين ترتيب آمريکا دست به قمار بزرگي ميزند که نتيجهاش ميتواند همان چيزي باشد که ميخواهد از آن جلوگيري کند و مساله اين است که اگر اين قمار آمريکا ناکام بماند چه عواقبي دارد؟
از آنجايي که چرخه سرمايهداري جهاني، در سرار دنيا است، وادارسازي ديگران و به اصطلاح متحدانش براي بازگشت به وضعيت عادي، براي آمريکا ضروري است که با توجه به سلطه و هژموني که آمريکا بر اکثر بازيگران سيستم دارد و عده ي زيادي از آنها نيز تصوري مشابه آمريکا دارند، اين موضوع کاملا شدني است. در صورت اشتباه بودن برآورد آمريکا از ميزان شيوع و مديريت پذيري کرونا، نه فقط آمريکا بلکه ديگر دولت ها نيز با شيوع گسترده و مرگ و مير بالا رو به رو خواهند شد و به دليل مرکزيت که آمريکا و شرکاي اصلي اش در مبادلات جهاني دارند، عملا شيوع گسترده کرونا در سراسر جهان اجتناب ناپذير ميشود.
در اين شرايط اگر برآورد ديگر آمريکا از تحمل پذيري جامعه در برابر تلفات بالا نيز اشتباه باشد و واکنش نيروي کار و جامعه در برابر فاجعه، اعتصاب سراسري واقعي و خشونت جمعي باشد، عواقب آن براي آمريکا و تمام جهان بسيار سنگين خواهد بود و کمتر کسي در امان خواهد ماند.
سيستمي که نامهاي نظم نئوليبرال و سرمايهداري جهاني به آن داده شده است، چهار رکن اصلي دارد؛ شبکه مالي، شبکه توزيع، شبکه توليد و دولت آمريکا به عنوان نگه دارنده ي اين سه شبکه. از ويژگيهاي اصلي اين سيستم سلطه شبکه مالي به محوريت دلار بر دو شبکه ديگر است که نتيجه مستقيم موفقيت آمريکا در بحران دهه ۱۹۷۰ محسوب ميشود. آمريکا با استفاده از ابزارهاي مختلفي مانند نيروي نظامي، نهادهاي مالي جهاني (مانند صندوق بين المللي پول و بانک جهاني) و نقش آمريکا به عنوان صاحب پول رايج سيستم و قرض دهنده آخر، به نگهداري و گسترش اين سيستم ميپردازد. پراکندگي و گستردگي شبکه توليد و توزيع در سراسر جهان و وابستگي آنها به دلار و اعتبارات دلاري، عملا امکان اختلال در و استقلال از اين سيستم را تقريبا براي تمامي دولتها ناممکن ساخته ولي در عين حال ضرورت مراودات سريع در سطح جهان که قرار بود حافظ امنيت سيستم و موجب اجتناب ناپذيري آن براي همه باشد، از عوامل اصلي شيوع سريع کرونا در جهان و درون کشورهاي مختلف بوده است.
شرايط فعلي شيوع کرونا و خانهنشيني تعداد قابل ملاحظهاي از نيروي کار در جهان، شبکههاي توليد و توزيع را دچار بحران جدي کرده و فشار آن، شبکه مالي را با احتمال بحران جدي روبهرو ساخته که تزريق چندين تريليون دلار از جانب آمريکا نيز چاره ساز آن نبوده و در صورت ادامه، معلوم نيست به چند تريليون دلار ديگر نياز باشد. بنابراين تصميم آمريکا مبني بر اعلام بازگشت به کار نيروي کار خانهنشينشده، براي حفظ اين سيستم و حفظ سلطه دلار بر آن است. همين راه حل اما خود ميتواند تسريع بخش و شدت بخش بحراني باشد که از آن قصد پرهيز وجود دارد.
بار آخري که آمريکا با مساله کاهش شديد ارزش دلار و خطر سقوط آن رو به رو شد، مربوط به دهه ۱۹۷۰ ميشود که يازده سال به طول کشيد تا جايگاه دلار دوباره تثبيت گردد که البته موجب تقويت سلطه آمريکا، جايگاه دلار و استقلال آن از طلا شد. در آن زمان نيز آمريکا با تناقضي روبهرو بود که در صورت ناديده گرفتن منجر به ايجاد بحراني جدي ميشد و راه حل آن نيز خطر بحران جدي را در پي داشت (بحراني که در دهه ۱۹۷۰ در جريان بود) که به تناقض تريفين ( Triffin paradox) مشهور است. تفاوتهاي عمدهاي که آن بحران با بحران احتمالي پيش رو داشت، در اين بود که نياز به قرباني ساختن جان دهها هزار آمريکايي و صدها هزار نفر در سراسر جهان نداشت، روند وقايع بحران زا به هيچ وجه به اين سرعت نبودند و تهديد خاصي متوجه نظم اجتماعي آمريکا نبود و آمريکا توان مديريت و نگه داشتن و نوسازي سيستم را داشت.
بحراني که شيوع کرونا ميتواند جرقه آن باشد، هر چهار رکن سرمايهداري جهاني را تهديد خواهد کرد. در شرايطي که هر سه شبکه درگير فشاري هستند که شيوع کرونا ايجاد کرده، بيثباتي گسترده اجتماعي در آمريکا، به طور بيسابقه اي دلار را با خطر سقوط و سيستم را با خطر جدي فروپاشي رو به رو ميسازد.
امروز برخلاف دهه ي ۱۹۷۰، شبکه توليد آلترناتيوي وجود ندارد (بلوک شوروي) و دولتهاي بسيار اندکي هستند که بتوانند بدون وابستگي به شبکههاي جهاني، نيازهاي اساسي جامعهشان را تامين کنند که حتي آنها نيز از ناآراميهاي احتمالي چه در داخل و چه در مناطقي که قرار دارند، مصون نيستند. در صورت شکست قمار آمريکا، شوک بسيار قوي به تمدن بشري وارد ميشود که عواقب بحرانزاي آن گزينههاي محدودي نخواهند داشت و تمام موارد را احتمالا در بر ميگيرد؛ آوارگان، کشورگشايي بعضي دولتها، قحطيها، آشوبها و بي ثباتيهاي داخلي و غيره.
آمريکا ممکن است از اصرار به بازگشت به کار صرف نظر کند يا قمار آن جواب بدهد ولي در وضعيت فعلي اين احتمال جدي وجود دارد که بحراني گسترده و با هزينههايي به مراتب بالاتر از شيوع کرونا از هر نظر (مخصوصا جاني) جهان را تهديد مي کند و بهتر است که راهکارهايي براي مقابله با اين احتمال در نظر گرفته شود.
بازار