logo

زن جوان: رئیسم اصرار دارد بچه را سقط کنم

منبع
خراسان
بروزرسانی
زن جوان: رئیسم اصرار دارد بچه را سقط کنم

خراسان/ ديگر هيچ چيز برايم مهم نيست. يک هفته است که از خانه فرار کرده ام و آواره کوچه و خيابان شده‌ام ولي نمي خواهم جنين سه ماهه ام را سقط کنم چرا که ...

زن 33ساله که مدعي است براي احقاق حقش دست به دامان قانون شده و به پليس پناه آورده است، درباره قصه تلخ زندگي اش به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري گفت: در يک خانواده پنج نفره به دنيا آمدم و از همان دوران نوزادي جثه اي ضعيف و لاغر داشتم.

پدرم با آن که کارگري ساده بود اما همه تلاش خود را براي رفاه و آسايش خانواده اش به کار مي گرفت. مادرم نيز خانه دار و زني بسيار مهربان است. در همين شرايط من که کوچک ترين عضو خانواده بودم تا مقطع ديپلم تحصيل کردم اما از همان دوران کودکي دچار بيماري صرع شدم و همواره دارو مصرف مي کردم.

خلاصه 20بهار از عمرم گذشته بود که «فخرالدين» به خواستگاري ام آمد اما پدر و مادرم ماجراي بيماري مرا از همسرم پنهان کردند چون مدعي بودند اگر داروهايم را مرتب مصرف کنم، مشکلي در زندگي ام پيش نمي آيد ولي روزي که همسرم و خانواده اش در جريان بيماري ام قرار گرفتند، آشوبي در خانواده شروع شد تا جايي که همسرم مرا طلاق داد و من دوباره به خانه پدرم بازگشتم.

اگرچه شکست بدي در زندگي خوردم اما بيشتر از آن، خيلي در اين ماجرا تحقير شدم و اين موضوع بسيار آزارم مي داد ،با اين حال همه اين تلخکامي ها را بخشي از سرنوشتم مي دانستم تا اين که حدود يک سال قبل و به پيشنهاد يکي از دوستانم در يک شرکت خصوصي به عنوان منشي استخدام شدم.از اين موضوع شادمان بودم چون نه تنها از تنهايي و افسردگي رهايي يافته بودم بلکه درآمدي نيز داشتم و کمک حال خانواده ام بودم.

مدير شرکت مردي ميان سال بود که عروس و داماد داشت و در پوشش فردي خير از نظر مالي به من کمک مي کرد. حتي همسرش که کارمند يکي از ادارات بود، ماهيانه مبالغي را به حساب بانکي من واريز مي کرد و به نوعي دستم را مي‌گرفت. اما آرام آرام رفتارهاي مهندس تغيير کرد به طوري که گاهي دستم را مي گرفت و خودش را به من نزديک مي کرد. يکي دو بار به او تذکر دادم تا اين که روزي به من گفت مي خواهد از نظر مالي مرا حمايت کند و قصد انجام فعل حرام را ندارد.

او سپس از من خواست که به عقد موقت او در آيم. مهندس بيش از 20سال از من بزرگ تر بود و از سوي ديگر از همسرش خجالت مي کشيدم. به همين دليل پيشنهادش را نپذيرفتم اما او مدعي شد هنگامي که دچار تشنج شده ام از من فيلم گرفته است. من هم که از افشاي اين موضوع مي ترسيدم، به ناچار به طور پنهاني به عقد موقت مهندس در آمدم.

هيچ کس از اين موضوع اطلاعي نداشت تا اين که حدود سه ماه قبل متوجه شدم باردار هستم. از شدت ناراحتي به خودم مي پيچيدم و نمي دانستم چه کار کنم. همه مرا به عنوان دختري مجرد مي شناختند. مي ترسيدم رسوايي بزرگي به بار آيد. وقتي ماجرا را به مهندس گفتم او اصرار کرد که بايد جنينم را سقط کنم ولي وجدانم اجازه نداد جنين سه ماهه ام را از بين ببرم.

مدتي با افکارم جنگيدم تا اين که هفته گذشته از خانه فرار کردم و آواره کوچه و خيابان بودم. بالاخره تصميم گرفتم به قانون پناه بياورم تا جنينم را حفظ کنم. اگرچه اصل صيغه نامه در دست مهندس است اما دفترخانه اي که عقد موقت مان را در آن جا ثبت کرديم مي شناسم و ...

شايان ذکر است، با صدور دستوري ويژه از سوي سرهنگ ابراهيم خواجه پور (رئيس کلانتري) رسيدگي قضايي به اين پرونده آغاز شد و زن جوان نيز مورد مشاوره هاي روان شناختي قرار گرفت.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره